برای درک فروتنی فرهنگی، فکر کردن در مورد اینکه که چگونه فرهنگ در تعاملات دارای جایگاه مرکزی است مهم است. نویسندگان استانداردهای مناسب فرهنگی و زبانی (CLAS) در اهمیت فرهنگ توضیح میدهند که "فرهنگ تعریف میکند که چگونگه اطلاعات مراقبتهای بهداشتی دریافت شده، چگونه حقوق و حمایتها در آن بکار رفته، چه کسی درمانی برای مسئله تأمین میکند، و چه نوع درمانی باید ارائه شود. در مجموع، به این دلیل که مراقبتهای سلامت ساختارهایی فرهنگی ناشی از باورها در مورد ماهیت بیماری و بدن انسان هستند، مسائل فرهنگی در واقع در عرضه خدمات درمانی و پیشگیرانه سلامت جایگاه مرکزی دارند[ بنابراین کشف و ترکیب این تفاوتها کمک به پرورش یک محیط است که اجازه میدهد فروتنی فرهنگی رشد و شکل بگیرد. فروتنی فرهنگی از زمینههای پزشکی برای آموزشگران پزشکی که به دنبال یک راه جدید به شکل دهی درک چند فرهنگی برای متخصصان مراقبتهای سلامت جدید بودند متولد شد. آن را به عنوان یک جایگزین برای شایستگی فرهنگی، که دارای بسیاری از دلالتهای ذهنی منفی است معرفی شد. صلاحیت فرض میکند که میتوان یادگرفت یا به اندازه کافی مطمئن شد، که فرهنگها یکپارچه هستند و در واقع میتواند به یک درک کامل از یک فرهنگ که به آن تعلق وجود ندارد دست یافت. فروتنی فرهنگی همچنین میتوانید با حساسیتهای فرهنگی، که افراد را به ملاحظه فرهنگ تشویق میکند در ارتباط باشد. با این حال، حساسیت بر ضرورت یادگیری، انعکاس یا رشد تأکید نمیکند[ فروتنی فرهنگی شامل یک تعهد استوار به یادگیری و انعکاس، البته همچنین درک درستی از روابط قدرت و نقش خود در جامعه است. این مبنی بر ایده روابط سودمند بلوغ یافته به جای آموزش یک نفر یا کمک به دیگری از طریق تلاش برای به حداقل رساندن عدم توازن قدرت در روابط مشتری حرفهای است. سه جزء اصلی به فروتنی فرهنگی وجود دارد: تعهد مادام العمر به خود ارزشیابی و خود نقدی، تثبیت عدم تعادل قدرت، و توسعه همکاری با افراد و گروههایی که برای دیگران حمایت طلبی میکنند